خاطره

خاطره

ده دوازده سال بیشتر نداشتم که مادرم از طریق یکی از دوستان با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شد. او سپس من و خواهرم را به عضویت کتابخانه آنجا درآورد. کتابخانه ما در پارک فرح که حالا به پارک لاله تغییر نام داده است، قرار داشت. هر یک از ما- من و خواهرم- در هفته می توانستیم دو کتاب از کتابخانه به امانت بگیریم. محیط کتابخانه که سراسر با رنگ‌های شاد، میز و صندلی های مخصوص بچه ها، پوسترها و نقاشی های زیبا که به در و دیوار آویزان بود، تزئین شده بود برای ما بچه ها واقعا” جذاب و تماشایی بود. در آن تابستان و در کتابخانه کانون با خیلی از شاهکارهای ادبیات کودکان آشنا شدم و خیلی از آنها را خواندم. کتابهایی مثل هایدی، تام سایر، کتابهای ژول ورن، کلبه عمو تام، بابا لنگ دراز و خیلی کتابهای دیگر که خواندن آنها من را به سرزمین افسانه ای داستان‌ها می برد تا در دنیای تخیلاتم غرق شوم. گاهی هم پس از خواندن دو کتابی که خودم از کتابخانه قرض می گرفتم، کتابهای خواهرم را هم می خواندم. مطالعه این داستان‌ها نه تنها ما را در آن تابستان و تابستان بعد سرگرم کرد، بلکه مادرم نیز گاهی به این کتابها علاقه نشان می داد، کتابهای ما را می خواند و مجذوب داستان‌هایشان می شد. کتابخانه هر چند وقت اطلاعیه ای را به دیوار نصب می کرد و از علاقه مندان به داستان نویسی، نقاشی، تئاتر، نمایش عروسکی، موسیقی و سایر هنر های مرتبط دعوت می کرد تا در کلاسهای رایگان آن ثبت نام کنند. خانواده ما با این جور هنرها کاملا” بیگانه بود و من حتی معنای این کلاسها را نمی دانستم. هرچند همواره از مادرم به خاطر بردن ما به آن کتابخانه سپاسگزارم اما دلم می خواست که اجازه می داد و تشویقمان که در این کلاسها هم شرکت کنیم. بعدها دانستم که بیشتر هنرمندانی که سال‌های بعد در آسمان هنر ایران درخشیدند، مثل عباس کیارستمی، بهروز غریب پور، ایرج طماسب … از طریق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جذب هنر شده بودند. تاسیس این کانون در سال ۱۳۴۴ اقدام بی نظیری برای آشنایی کودکان و نو جوانان با هنر و جذب آنها به این عرصه بود. ای کاش که فعالیت های کانون هنوز هم با همان کیفیت ادامه می یافت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *