دزدی

دزدی

اتوبوس شلوغ بود. به زحمت خودم را در میان مسافران اتوبوس جا دادم. دستم را از بین مسافران تا میله فلزی عبور دادم و آن را سخت در دست گرفتم. اتوبوس به راه افتاد. صدای همهمه گنگ مسافران را می­شنیدم، اما در عالم افکار خودم پرسه می­زدم. ناگهان از وسط اتوبوس صدای فریاد و ناسزاهای زنی بلند شد. رشته افکارم پاره شد. از بین جمعیت سرک کشیدم تا صاحب صدا را ببینم اما موفق نشدم.  پس از آن صدای التماس و استغاثه دخترک نوجوانی بلند شد که با التماس می گفت  ببخشید… غلط کردم! از زبان چند تا از مسافران دور و برم شنیدم که زن مچ خترک را وقتی می خواسته کیف زن را بزند، گرفته است . بیشتر مردم در سکوت فقط شاهد ماجرا بودند.  زن دخترک را تهدید می­کرد و دخترک همچنان التماس می کرد که او را به دست ماموران قانون نسپارند.

در ایستگاه بعدی باید از اتوبوس پیاده می شدم و همین کار را هم کردم.  مدتها پس از پیاده شدن به دخترک فکر می کردم و به زنی که او را سر صحنه دزدی دستگیر کرده­ بود. خودم را به جای زن می­گذاشتم و واکنشم را به موضوع دزدیده_شدن دارایی­ ام تصور می­کردم. گاهی هم خودم را به جای دخترک می­گذاشتم.  تصور می­کردم که باید در چه شرایطی قرار بگیرم تا حاضر باشم دستم را در کیف شخص دیگری بکنم و از دارایی او که سهم من یا حق من نیست بردارم.

سهم یا حق من؟ آیا اینها همه توجیهات خودم برای حفظ و نگهداری اموالم نیست. آیا اینکه در چنین شرایطی  در کدام سمت واقعه قرار گرفته باشم  بر قضاوتم اثر نمی­گذارد؟ آیا همه تخم مرغ دزدها  شتر دزد می شوند و  آیا ژان والژان کتاب بینوایان را برای برداشتن قرصی نان محکوم می­کنم؟  آیا من نیز دزدی در وجود خودم ندارم؟ کدام دزدی مجاز و کدام دزدی غیر مجاز است؟

 از حالا به بعد خودم را در جای آن دخترک کیف قاپ دیدم و رشته افکارم مرا به خاطراتم برد. به دزدی­هایی فکر کردم که  خودم مرتکب شده­ ام . چه تفاوتی میان دزدی از کیف یک رهگذر یا دزدی از صاحب­کار است؟ وقتی که پشت میز کارم نشسته­ ام و کارهای محوله را سرسری و بی­ دقت انجام می­دهم. چون می­خواهم آنها را هرچه زودتر  از پیش پا بردارم و به قسمت دیگر رجوع بدهم.   آن وقت بتوانم با خیال راحت به کارهای شخصی خودم برسم. در چنین شرایطی آیا از صاحب­کارم جیب­ بری نمی­کنم؟

 آیا آن روزی که در صف  ارزاق  بدون رعایت حقوق دیگران و به ناحق خودم را در جلو صف جا دادم، از حق و وقت سایر مردم ندزدیم و آن حق وقت را در جیب خودم نگذاشتم.  

 آیا آن روزی که  آثار موسیقی و نوشتاری  دیگران را که حاصل وقت و فکرشان است، بدون موافقت آنها برای خودم باز­نشر کردم از جیب آنها نمی­ دزدیدم؟

آیا  آن وقت که به عنوان شنونده، فکر و ابتکارات دوستان را می شنیدم و در حالیکه در ظاهر با تکان دادن سر آنها را تایید می کردم،  به این فکر نمی کردم که ایده­ های آنها را به نام خودم پرورش داده و پخش کنم؟ شاید که از این رهگذر بر اعتبارم بیفزایم؟ به راستی چقدر از اعتباری را که امروز دربین مردم دارم مرهون دزدی­ های سابقم است؟ و چه میزان از دارایی­ ای که امروز در اختیار دارم مرهون این اعتبار است؟

وقتی که خیلی دقیق می­شوم می­بینم که همه کارهایی که بر خلاف مصلحت عمومی انجام داده ­ام نوعی کیف ­قاپی بوده است. تقلب های سر جلسه امتحان، خلافهای رانندگی، عدم پرداخت مالیات و خیلی از کارهایی که بدون تعمق در عواقب آنها صرفا” از روی عادت انجام داه­ام.

دزدی وقت دیگران و  دزدی کار و فکر دیگران را کمتر از دزدی پول نقد و مدارک از کیف دیگران نمی­دانم . آیا همه این دزدی­های کوچک  آفتابه دزدی بوده­ است؟ چه کسی ضرر و زیان این آفتابه دزدیهای من را حساب کرده ­است و نشان داده که ارزش آنها از کیف ­قاپی آن دخترک کمتر است؟ چقدر از این همه بار کج که در زندگی­ ام جمع کرده ­ام به مقصد رسیده و آب هم از آب تکان نخورده ­است ؟

حالا خودم را به شکل همان دخترک می­دیدم.  خودم را دیدم که کوله باری بر دوش دارم و هر آنچه در اطرافم به چشم می­آید و ممکن است در رسیدن به نیازهایم سودی  برساند را نشان می کنم.  نشان می­کنم تا در فرصت مناسب، درخفا و در عیان، با زور یا فریب آنها را بردارم  و در کوله بارم جمع می­کنم تا از آن من شوند. جزیی از من شوند. بتدریج آنقدر کوله ­بارم سنگین می­شود که دیگر قدرت بلند_کردن آن را ندارم.  حالا باید از بین دو راه یکی را انتخاب کنم. یا اینکه برای همیشه کنار کوله­ بارم بنشینم  و از آن مراقبت کنم و یا اینکه آن را رها کرده و خودم را خلاص کنم. به خودم می­گویم که اگر دزدی کرده­ ای دزد باش و مرد باش. اگر به دزدی­ هایت اعتراف می کنی از جایت برخیز. تنها راه برخاستن آن است که نیازهایت  را کم و محدود بکنی. آن وقت کوله بارت  را رها کنی تا محتویاتش به سمت صاحبان اصلی ­اش بروند. تا سبک شوی. تا دوباره قدرت پرواز داشته باشی. تا پرواز کنی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *