وقتی که صحبت از نوشتن می شود صحبت از توصیف جهانی است که نویسنده در پیرامونش می بینید و یا نمی بینید! جهانی که برای هر کس معنا و مفهوم متفاوتی دارد. جهان های موازی برای ناظران گوناگون!! برای کسی جهان سرشار از شگفتی، شور و هیجان است و توصیف آن مستلزم دقت و باریک بینی نویسنده است تا بتواند همه شگفتی های آن را درک کرده، به قالب واژه در آورده و به خواننده منتقل سازد. برای کس دیگری اما، جهان جایی سرد، خالی و خسته کننده است که چیزی جز کسالت و رخوت به ناظران عرضه نمیکند. طبعا” نوشته های نویسندگان از دیدگاه نوع جهان بینی آنها کاملا” متفاوت است. اما تفاوت ها در نوشتن به جهان بینی ختم نمیشود. موضوع دیگر تفاوت کار نویسندگان در چگونگی نوشتن و روش انتقال درک شان به خواننده است. نویسنده با استفاده از کلام و واژه ادراک خود را به خواننده انتقال می دهد و نوع واژه هایی که برای انتقال ادراک به کار می برد در چگونگی درک خواننده موثر است. پس در کار نویسندگی چالش اولیه نوع ادراک از جهان و چالش بعدی به واژه در آوردن آن است، تا درک نویسنده به روشنی و بدون ابهام به خواننده منتقل شود. اجازه بدهید که چالش اول را محتوی و چالش دوم را سبک یا فرم بنامیم.
بسیاری از نویسندگان بزرگ تجربه خود را از مواجهه با این دو چالش، برای علاقه مندان به نویسندگی تشریح نموده اند. در این نوشتار قصد بر آن است که وا گویی تجربه برتراند راسل (1872-1970) فیلسوف، ریاضیدان برجسته قرن بیستم را با ترجمه نجف دریا بندری مورد بحث قرار گیرد.
نخست به بحث محتوی می پردازیم. برای دستیابی به درکی عمیق، همه جانبه و مورد قبول از جهان، نویسنده باید شناخت خویش از جهان را عمیق و گسترده سازد. لازمه دستیابی به چنین شناختی هوش، شجاعت ، دقت نظر، تجربه و در کنار همه اینها مطالعه دایمی و عمیق آثار دیگر نویسندگان است. با کمی توجه به زندگی و دستاوردهای برتراندراسل در حوزه های گوناگون علمی، ادبی و اجتماعی و حضور تاثیر گذار وی در عرصه های فلسفه, منطق, ریاضیات، تاریخ ، جامعه شناسی، ادبیات ،فعالیت های اجتماعی و صلح طلبانه ، بدون تردید، باید از وی به عنوان شخصیتی با ابعاد مختلف یاد کرد. او در سال 1950، به پاس انتشار آثار متعدد در حمایت از نوع دوستی و آزادی اندیشه موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.
او در جایی در ستایش از عشق و انساندوستی میگوید که “عشق ورزیدن خردمندانه و تنفر ورزیدن ابلهانه است. در دنیایی که ما هر روز بیشتر و بیشتر به هم نزدیک میشویم باید بیاموزیم که همدیگر را تحمل کنیم.”
او به دلیل عقاید صلح طلبانه اش در طول جنگ جهانی اول از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد. وی مخالف آدولف هیتلر و منتقد تمامیت خواهی استالین بود. او همچنین معترض درگیری امریکا در جنگ ویتنام و همچنین از حامیان خلع سلاحهای هسته ای بود.
با شناخت از شخصیت و فعالیتهای برتراند راسل مسلما” مشهود است که وی در بحث محتوی، دارای استنباط بی نظیری از جهان پیرامون خود است. نظرات برتراند راسل در باره روش تحقیق علمی و شعار “فرمانبرداری از عقل” حتی تا به امروز در تحقیقات علمی کاربرد دارد. او در ترغیب پژوهشگران همواره آنان را به ژرف اندیشی و تشکیک درباره یافته های شان، و پایبندی به صداقت در مشاهده و یافتن واقعیت ها راهنمایی نموده است و در جای دیگری میگوید “گرفتاری دنیا از این است که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود اطمینان ندارد. ” برتراند راسل پدر، مادر، برادر و پدربزرگش را در سالهای کودکی و نوجوانی از دست میدهد و خود او می گوید که در این ایام و در دوران جوانی تنها پناهگاه او کتاب و ریاضیات بوده است.
با همین شناخت اندک از شخصیت و آثار برتراند راسل روشن است که وی، با اندوخته ای که از مطالعه کسب کرده و با تکیه بر هوش و دانش ذاتی توانایی استنباط و درک منحصر به فردی از جهان داشته است به طوریکه به عنوان یکی از مهمترین اندیشمندان قرن بیستم در زمینه تولید محتوی شناخته میشود.
اما وقتی که صحبت از فرم یا سبک پیش می آید، وی با فروتنی شگفت انگیزی میگوید که نمیتواند مدعی شود که میداند چگونه باید نوشت! او سپس درباره تقلید کردن از سبک نگارش دوستان و اطرافیانش می نویسد و اینکه در نهایت با الهام از ریاضیات, ساده نویسی را پیش میگیرد. همانطور که در ریاضیات با استفاده از اصول منطق، پیچیده ترین مفاهیم در کوتاه ترین و ساده ترین عبارتها بیان میشود، راسل نیز قصد داشته که نوشته هایش را در کوتاهترین عبارتها جاری سازد.
صرف نظر از فروتنی برتراند راسل در مورد اینکه نمی داند چگونه بنویسد، این وا گویی نشان می دهد که بحث محتوی و انتخاب قالب مناسب برای نوشتن ، و انتقال آن به خواننده، چالش پیش روی همه نویسندگان است و حتی در مورد شخصیت برجسته ای چون برتراند راسل نیز نمی توان استثنایی قایل شد. هر نویسنده ای نخست، در هر دو مبحث محتوی و سبک، تحت تاثیر شیوه تفکر و نگارش کسانی قرار میگیرد و دست به تقلید از آنان میزند، اما در این راه به تدریج با حس های خود برای شناخت جهان پیرامونش آشنا میشود، آنها را به کار میاندازد و تقویت میکند. به گفته راسل یکی از راههای تقویت احساس و یافتن راه برای شکافتن و روشن کردن موضوع آن است که مدتی آن موضوع را در ذهن به حال خود بگذارید تا ناخودآگاه به حل مسئله بپردازد. پس از درک موضوع و جمع آوری توشه راه، نویسنده فرم و سبک مناسب خود را برای بیان یافته ها ابداع کرده و به کار می بندد.
بنابراین هر زمان که نویسنده در کار نوشتن، به بن بست ذهنی و یا نبود محتوی روبرو شود، می تواند با پرهیز از ناامیدی، به آثار سایر نویسندگان، و چه بهتر که نویسندگان محبوب اش، نظری بیفکند و از کار آنها الهام بگیرد و سپس تا زمانی که محتوای مورد نظر در ذهنش شکل بگیرد، ذهن را به حال خود وا گذارد.
همین اصول را می توان برای انتخاب سبک نیز به کار برد. می توان با مطالعه کار دیگر نویسندگان از سبکهایی که توسط آنها به کار گرفته شده است الهام گرفت و با پشتکار و بردباری و تمرین به سبک مورد نظر دست یافت.