همیشه اول با جرقه یک فکر شروع میشود. فکر داشتن یا شدن. بعد به تدریج شکل میگیرد. پر و بال در میآورد و پرواز می کند. هر جا که میروی با تو ست. مثل پروانه ای می ماند که روی لیوان چایت نشسته باشد. حالا دیگر هر چه را که می بینی و یا هر حرفی را که می شنوی علامت های جادهای هستند که تو را به سوی مقصود هدایت می کنند. شگفت زده میشوی که همه درباره فکر تو حرف میزنند و اعجاب انگیز است که هرچه که میخوانی تو را به سوی مقصدت هدایت میکند. بارها به سوی آن فکر، آن هدف، خیز برمیداری اما ناکام باز میگردی. ناکام؟ نه! شاید نا موفق! اما در هر بار تلاش چیزهای تازه ای آموخته ای. تصمیم میگیری که به کلی فراموشش کنی. اما او دیگر دست از سرت بر نمیدارد. گاه و بیگاه خودش را به تو نشان میدهد. هر روز نقشه راه تازه ای در سرت قرار میدهد. تا آنجا که چاره ای جز دنبال کردنش باقی نمی ماند. و بالاخره دریک صبح روشن آن فکر ، آن خواسته، در دستان تو قرار دارد. سماجت در دستیابی به اهداف متعالی، برجسته ترین خصوصیت انسانی است.